آخر آدم زاده ای ، ای ناخلف
چند پنداری تو پستی را شرف .
دریغش مخور بر هلاک و تلف
که پیش از پدر مرده به ناخلف .
چند بنازپرورم مهر بتان سنگدل
یاد پدر نمیکنند این پسران ناخلف .
آخر آدم زاده ای ، ای ناخلف
چند پنداری تو پستی را شرف .
دریغش مخور بر هلاک و تلف
که پیش از پدر مرده به ناخلف .
چند بنازپرورم مهر بتان سنگدل
یاد پدر نمیکنند این پسران ناخلف .
کلمه «پر فروش» در مورد کتاب صفتی کاملا نسبی است. در واقع تعریف درستی از پرفروش بودن وجود ندارد و ما نمیدانیم یک کتاب چقدر بفروشد پرفروش محسوب میشود و اصولا معیار پرفروش بودن یا نبودن چیست؟ از طرفی هم این روزها پرفروش اعلام شدن یک کتاب تا حد زیادی به یک تکنیک تبلیغاتی تبدیل شده و بسیار دیده میشود که ناشران درباره یک کتاب میگویند پرفروش شده اما آن کتاب حتی پانصد جلد هم نفروخته است. گاهی هم ناشران کتابهایشان را به صورت نوبتی در لیست پرفروشهایشان میگذارند و این باعث میشود که کتابهای به راستی پرفروش دیده نشوند.
با این حساب شاید پرداختن به چنین مقولهای در اساس کار چندان صحیحی نباشد اما برای رسیدن به یک جمعبندی کلی ازوضعیت سالانه نشر کتاب، شاید تنها روش همین باشد. کتابهایی که در این صفحه معرفی میشوند، توانستند در سالی که رو به اتمام است در میان علاقه مندان به کتاب مطرح شوند و رکود بازار کتاب را اندکی کم کنند. اینکه این کتابها چقدر خوب هستند یا نه جای بحث دارد و اینکه بسیاری کتابهای خوب و خیلی خوب امسال منتشر شدند و کمتر دیده شدند یا پرفروش نشدند جای تاسف.
اتحادیه ابلهان
نویسنده: جان کندی تول
مترجم: پیمان خاکسار
ناشر: به نگار
موضوع: رمان خارجی
رمان اتحادیه ابلهان پاییز امسال از سوی نشر به نگار منتشر شد و خیلی زود مورد استقبال قرار گرفت و به چاپ دوم رسید. این رمان که اولین اثر و تنها اثر جان کندی تول است درباره پسری ۳۰ ساله است که با مادرش زندگی میکند و نمیخواهد یا نمیتواند قوانین و قواعد معمول جامعه مدرن را بپذیرد؛ ذهن او در عصر قرون وسطی پرسه میزند و به هرکجا پا میگذارد ماجرا میآفریند. کتاب از طنزی قوی برخوردار است و ترجمه روان آن توانسته به خوبی با خواننده فارسی زبان ارتباط برقرار کند. این اثر در سال ۱۹۸۱ جایزه پولیتزر را از آن خود کرد.
اگر اسکندر آيد فرض واهي
به پوزش خواهي و بر عذرخواهي
دوباره تخت جمشيدي بسازد
که بر آن باز هم ايران بنازد
اگر تيمور برگردد به خواري
به پاي ميز صلح و سازگاري
دوباره جان ببخشد کشتگان را
به ما باز آورد آن نخبگان را
اگر سرکرده اعراب جاهل
بدانديشان و بد کيشان بد دل
که از ما آن چنان کشتند و بردند
انتخـابـات دگـر، بـار دگـر در راه است
خلق را وعده پوچ سر خرمن بدهید
پســران عزبــی را کــه مجـرد هستنـــد
همه را یک شبه با سازودُهُل زن بدهید
بــه مدیــران ادارات کلیـــدی ، اسفنــــد
غیر پاداش کلان یک دوسه تا وَن بدهید
سه پلشك آید و زن زاید ومیهمان برسد
عمه از قم برسد، خاله ز كاشان برسد
خبر مرگ عمقلی برسد از تبریز
نامه ی رحلت دائی ز خراسان برسد
صاحب خانه و بقال محل از دو طرف
این یكی رد نشده، پشت سرش آن برسد
طشت همسایه گرو رفته و پولش شده خرج
به سراغش زن همسایه شتابان برسد
هم بلایی به زمین میرسد از دور سپهر
بهر ماتم زدهء بی سر و سامان برسد
اکبر از مدرسه با دیدهء گریان آید
وز پی اش فاطمه با ناله و افغان برسد
این كند گریه كه من دامن و ژاكت خواهم
آن كند ناله كه كی گیوه و تنبان برسد
كرده تعقیب ز هر سوی، طلبكار مرا
ترسم آخر كه ازین غم به لبم جان برسد
گاه از آن محكمه آید پی جلبم مأمور
گاه از این ناحیه آژان پی آژان برسد
من در این كشمكش افتاده كه ناگه میراب
وسط معركه، چون غول بیابان برسد
پول خواهند زمن، من كه ندارم یك غاز
هر كه خواهد برسد، این برسد، آن برسد
من گرفتار دو صد ماتم و روحانی گفت
سه پلشك آید و زن زاید و میهمان برسد