loading...
رنگارنگ از همه چی
مدیر بازدید : 463 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)

صبح زود در حال پياده روي بود که يک ماشين حمل زباله کنارش ايستاد. راننده عکس پسر بچه اي زيبا را نشان داد و گفت: «اين نوه ام است که در بيمارستان زير دستگاه است...» اجازه نداد صحبت راننده تمام شود، دستش را برد سمت کيف پولش... اما راننده گفت: «نه نه ... من از هر کسي که مي بينم تقاضا مي کنم براي او دعا کند. شما هم لطفا برايش دعا کنيد.» مرد اين کار را کرد در حالي که آن روز مشکلات برايش کوچک به نظر مي رسيد.«داستان هاي کوتاه الهام بخش»

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    آیا شما از فروشگاه سایت خرید می کنید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 515
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 17
  • آی پی امروز : 67
  • آی پی دیروز : 51
  • بازدید امروز : 229
  • باردید دیروز : 603
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,360
  • بازدید ماه : 3,006
  • بازدید سال : 23,563
  • بازدید کلی : 455,838